کساییزاده: اصحاب کهف مولوی، مهرآرمیده سبکی خاص از زندگیاند
به نقل از: خبرگزاری ایکنا
یک مولویپژوه در بزرگداشت مولانا درباره روایت مولانا از اصحاب کهف گفت: اصحاب کهف مهرآرمیدگانی هستند که با نوع خاصی از سبک زندگی، با یار ازلی همآوا هستند.
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مهدیه کساییزاده، پژوهشگر و نویسنده یکشنبهشب؛ ۲۳ آذر، همزمان با سومین شب بزرگداشت مولانا درباره «مهر آرمیدگان: برداشت ظریف مولانا از روایتی قرآنی» گفت: روایتی که میخواهم درباره آن صحبت کنم، یکی از روایتهای قرآنی است. روایت افرادی که از ظلم حاکم میگریزند و به کوه پناه میبرند و بیش از سیصد سال به خواب میروند و وقتی بیدار میشوند با مردمانی مواجه میشوند که سه قرن فاصله زمانی با خودشان دارند. مسلماً آنها احساس بیگانگی میکنند و همین امر سبب میشود از خداوند درخواست کنند آنها را به خواب ابدی ببرد. آنها به آغوش مرگ میروند و داستان به پایان میرسد با این سرانجام که مردم در آنجا عبادتگاهی را بنا میکنند.
وی افزود: این داستان در ظاهر عجیب است. اما خداوند آن را داستانی شگفتانگیز نمیداند و طوری برخورد میکند که انگار درباره یک زندگی عادی صحبت میکند. آیا ما در این داستان چیزی جز ترس، گریز و انفعال میبینیم؟ این داستان چه آموزهای میتواند برای ما داشته باشد؟ به نظر من این روایت از جهت دیگری هم عجیب است؛ اگر خوابیدن سیصد سال افراد را باور کنیم باید بپذیریم که این، سیصد سال زندگی محسوب میشود و این نکات باید مورد توجه قرار گیرد.
کسایی زاده با بیان اینکه بخشهایی از این روایت در متن قرآن وجود ندارد و روایتهای مردمی است، ادامه داد: این روایت، گزارش از افرادی نیست که در تاریخ گذشته بودند و سرگذشت آنها بیان میشود. این داستان و روایت، یک پیام فراتاریخی دارد.
وی با اشاره به نگاه مولانا به داستان اصحاب کهف گفت: از مولانا میپرسیم اصحاب کهف چه کسانی هستند و او میگوید: «ای بسی اصحاب کهف اندر جهان/پهلوی تو پیش تو هست این زمان/ یار با او غار با او در سرود/ مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود» مولانا تأکید میکند که اصحاب کهف در گذشته تاریخی ما نیستند و میتوانند در هر زمانی باشند؛ بنابراین با یک نوع سبک زندگی آشنا میشویم.
این پژوهشگر تصریح کرد: مولانا در این دو بیت از افرادی صحبت میکند که نشاطی ناشی از همآوایی با یار ازلی دارند. اولین ویژگی آنها این است که به غار پناه میبرند و در آن پناهگاه صحبت و زبان حالشان این است که خداوندا ما را در پناه مهر خود قرار بده؛ بنابراین ما با کهف مهر خداوند سر و کار داریم. در واقع درخواست آنها لزوماً زبانی نیست و آنها به لایههای درونی وجود خود پناه برده و آرامش مییابند و دلهایشان استوار میشود.
وی با اشاره به دو بیت «آفتاب لطف حق بر هر چه تافت/از سگ و از اسپ فر کهف یافت/تاب لطفش را تو یکسان هم مدان/سنگ را و لعل را داد او نشان» گفت: آفتاب لطف نور و نیرویی است که مرکزیترین بعد وجود هستی به سطح آگاهی آنها میتابد و آنها را برافراشته و نیرومند میکند.
این دکترای تصوف و عرفان در ادامه به دو آیه ۱۷ و ۱۸ سوره کهف اشاره کرد و افزود: این دو آیه توصیف میکند که با طلوع و غروب خورشید آنها در گردش هستند و به چپ و راست گردش میکنند. مولانا پهلوی چپ و راست را هم حاکی از احوال روحانی و هم توجه آنها به اشتغالات تن میداند. اما من با جناب مولانا اختلاف نظر دارم و من گردش به چپ و راست را خوشیها و ناخوشیهای زندگی میدانم.
کساییزاده ادامه داد: در ابیات یادشده، خورشید، وجود و هستی است و اصل هستی را خورشید میبینیم و پرتو تابش آن پرتو مهر است. مسلماً در ادبیات الهیاتی اصل هستی خداوند است. این تعبیر من است که؛ خورشید هستی را میبینی وقتی که آنها را در پناهگاه هستند به جانب خوشزیستی سوق میدهد و وقتی غروب میکند، آنها را که در غروب خورشید زندگی میکنند به بدزیستی وامیگذارد؛ بنابراین اگر پناهیافتگان را ببینی، آنها را مانند دیگران بیدار و هوشیار مییابی در عین اینکه آرمیدهاند. این افراد در پناه مهر خداوند قرار گرفته و از آن به آرمیدن یاد شده است. در واقع اینها مهر آرمیده هستند.
وی در ادامه به ابعاد معنوی خواب اشاره کرد و گفت: مولانا میگوید؛ «چشم تو بیدار و دل خفته بخواب/ چشم من خفته دلم در فتح باب/ مر دلم را پنج حس دیگرست/حس دل را هر دو عالم منظرست». خواب علاوه بر استراحت و آرامش جسمی، کارکرد معنوی هم دارد. اگر به ماهیت خواب دقت کنیم، از دو منشأ تأثیر میپذیرد. یکی تأثیراتی است که از ذهن و حواس پنجگانه اثر پذیرفته و دیگری تأثیرپذیری از عالم معناست. پس این دو باعث صورتپردازی از عالم میشود.
این مولویپژوه گفت: خواب این مهرآرمیدگان چگونه خوابی است؟ آیا این خواب مانند خوابی است که در شب داریم؟ خیر، خوابی در بیداری است. قرآن میگوید وقتی مهر آرمیدگان را میبینید فکر میکنید بیدارند، ولی در خوابند. یعنی خواب و بیداری برای آنها دو روی سکه است. مولانا معکوس این آیه را میگوید تا خوانشمان را از قرآن اصلاح کنیم. مولانا میگوید؛ تو آنها را بیدار میپنداری در حالی که خوابند. در واقع قرآن میگوید؛ چه در خواب و چه در بیداری در وضعیت خفتگی به سر میبرند. اما کدام خفتگی. خفتگیای که خواب به نظر نمیرسد.
وی افزود: همیشه به ما میگویند سیر و سلوک از بیداری آغاز میشود، انسانی که در دنیا زندگی میکند میتواند خفته از احوال دنیا باشد، یعنی خوابیدن در دنیا زیستن باشد نه برای دنیا زیستن؛ بنابراین یک مهر آرمیده نیز در وضعیتی است که در قوت روانی جوهر انسانی خود را آشکار میکند. همه ما به جهان آمدهایم که دلبری کنیم، اما ما باید دلبری کنیم نه دنیا. یعنی به پاس وجود زندگی کنیم. مهرآرمیدگان کسانی هستند که بیشترین دلبری را در دنیا دارند و تارک دنیا نیستند.
کساییزاده بیان کرد: گاهی در خواب میبینید که در آسمان فراخ پرواز میکنید، انسانهای معنوی و مهرآرمیدگان در بیداری خود چنین احساسی دارند. همانطور که در زندگی روزمره بیداری خود، سیال بیکرانی را حس میکنند که به آنها آرام و قرار میدهد.
وی ادامه داد: اگر کسی در وضعیت مهر آرمیده باشد، از پس امور ناگوار بهتر بر میآید. چون کسی که در بیکرانگی قرار میگیرد به وسعت دید میرسد و همین تنشهای زندگی را قابل تحملتر میکند. مولانا میگوید؛ خواب برای آنها مانند کفش درآوردن است، «خواب تو آن کفش بیرون کردنست/ که زمانی جانت آزاد از تنست». موضوع بسیار مهم این است که ممکن است ما برای آرمیدن به خواب برویم، اما اینها کار مهمتری دارند و در خواب پادشاهی میکنند و اینها به این معنی است که حکم وجود را میرانند.
این مولویپژوه در ادامه به دو واژه قیام و تقلب در ابیات «اولیا اصحاب کهفند ای عنود/ در قیام و در تقلب هم رقود» اشاره کرد و گفت: در این بیت قیام، ایستادن و اراده و آزادی تام و تمام و تقلب فعل همراه با هدایت درونی است. کسی که متوجه نیست این قلم را نویسنده به حرکت در می، آورد متوجه هم نمیشود که آنها چطور فعل را خودشان انجام میدهند، اما تحت هدایت الهی هستند. این تقلب است، یعنی هماهنگ با موسیقی جهان و با دست یاری خدا زیستن.
وی ادامه داد: مهرآرمیدگان نسبت خاصی با زمان دارند، قرآن میفرماید؛ آنها جوان و باایمان بودند و ما بر هدایت آنها افزودیم. این هدایت یک هدایت وجودی است و استواری به ارمغان میآورد. نشاط و تازگی و جوانی به فرد میبخشد. در حقیقت این هدایت، هدایت در قیامت و تقلب است. نسبت دیگری که آنها با زمان دارند، این است که زمان را به صورت بسیط تجربه میکنند. یعنی اینها وقتی با یک تجربه مواجه میشوند، جوهر آن را برای همیشه جذب میکند و به آن ابدیت میبخشند و بر فراز زمان زندگی میکند. برای آنها زندگی یک روز یا یک شبانهروز نیست. بلکه زمان بسیطی است از روزهایی که شامل ماهها و سالهاست.
کساییزاده در پایان بیان کرد: اگر کسی یک نشانهشناسی دقیقی از روایت اصحاب کهف و گزارش قرآن داشته باشد، یا با منطق بیان این متن آشنایی کامل دارد و میداند چطور معانی را از متن استخراج کند و یا کسی است که یک مهرآرمیده است و به خوبی این تجربه را میشناسد و مولانا با این تجربه بسیار خوب آشناست.
پایان پیام