داستان روان، فیلمبرداری خوب، استفاده همزمان از محیط ساختمانی و طبیعت از ویژگیهای قابل تحسین مجموعه «یکی بود، یکی نبود» محسوب میشود، اما چهار شخصیت عروسکی که نقش مثبت را در مجموعه ایفا میکنند، فاقد هویت بصری و صوتی در ذهن مخاطب هستند.
به گزارش ایکنا، سیامین قسمت مجموعه داستانی «یکی بود، یکی نبود» ۳ دیماه به روی آنتن شبکه قرآن و معارف سیما رفت و فصل نخست این مجموعه به پایان رسید. حال فرصت مناسبی است تا ضمن قدردانی از زحمات چندماهه عوامل این مجموعه تلویزیونی در مسیر تولید اثر و همت شبکه قرآن در پخش آن، نگاهی تحلیلی و انتقادی به منظور بهبود کیفیت تولیدات قرآنی صداوسیما در حوزه کودک و نوجوان داشته باشیم.
«یکی بود، یکی نبود» مجموعهای رئال- عروسکی (تلفیقی از واقعگرایی و فانتزی) به تهیهکنندگی پرویز امیری، کارگردانی مرضیه منصوری و نویسندگی نیوشا صدر، داستان خواهر و برادری به نام نوید و ندا را روایت میکند که با کتاب قصه پدربزرگشان که فوت کرده است، وارد شهری خیالی به نام شنبلیله میشوند که ساکنانش شخصیتهای عروسکی هستند.
ندا و نوید میخواهند تا بنا به درخواست پدربزرگشان، قصههای قدیمی را که قصهخور، شخصیت عروسکی منفی، که در حال تحریف و نابودی آن است، محافظت کنند. نوید و ندا میکوشند با کمک چهار شخصیت عروسکی با نامهای قصهچی، قصهباف، قصهدوز و قصهساز، قصهها را به اصل خود برگردانند تا ارزشهای اخلاقی را از تحریف مصون دارند و اصالت قصهها حفظ شوند.
بیشتر بخوانید:
- تولید مجموعه نمایشی پس از ۱۰ سال در شبکه قرآن سیما
- بازدید مدیر شبکه قرآن از محل تصویربرداری «یکی بود، یکی نبود» + عکس
پس از ۱۰ سال، این نخستینبار است که شبکه قرآن و معارف سیما، مجموعهای نمایشی این چنینی را به روی آنتن میبرد و از معدود دفعاتی در سالهای اخیر است که صداوسیما مجموعهای اخلاقی- قرآنی متناسب با رده سنی کودک و نوجوان تولید میکند. با نگاهی به این مجموعه دست کم پنج نکته قابل ذکر است:
۱-اصل تولید یک مجموعه تلویزیونی به منظور سرگرمی مخاطب و انتقال مضامین اخلاقی و دینی در دوران شیوع کرونا اقدامی سخت، اما قابل تحسین است، به ویژه که این اثر برای کودک و نوجوان تولید شده باشد؛ اما از آنجا که صداوسیمای کشورمان در این حوزه با کمبود کمی و کیفی تولیدات مواجه است و اینگونه آثار در حال حاضر رقیب چندانی ندارند، برای ادامه این مسیر و سنجش اقبال مردمی به آن، باید از نظرسنجی و پرسشنامه استاندارد استفاده کرد. از لحاظ آماری باید مشخص شود که چند درصد از بینندگان شبکه قرآن و معارف سیما این مجموعه را دنبال کردهاند؟ چند درصد از بینندگان این مجموعه کودک و نوجوان بودهاند؟ چند درصد از کودکان و نوجوانان بیننده این مجموعه از مجموعه رضایت داشتهاند؟ چه پیامهایی از مجموعه دریافت کردهاند و چه ایده و انگیزهای به آنها داده است؟
۲-استفاده از بازیگران خوب و باتجربهای همچون مریم سعادت، حسین رفیعی و رامین ناصرنصیر از نقاط قوت این مجموعه است. بازی روان و باورپذیر پرهام موحدی(در نقش نوید) و عسل شاکری(در نقش ندا) نیز قابل تحسین است و خبر از آینده درخشان آنها دارد، اما مجموعهای از بازیگران موفق و بازیهای روان به تنهایی نمیتواند مجموعهای حرفهای ارائه دهد، بلکه نقش کارگردان به عنوان هماهنگکننده اجزای قصه با یکدیگر و بالابردن انگیزه بازیگران، کلیدی و لازم است. برای مثال مریم سعادت و حسین رفیعی علیرغم تجربه بالا بازیهایی کمانرژی و کمرمق ارائه میکنند و به عکس، فهیمه باروتچی، عسل شاکری و پرهام موحدی بازیهایی با انرژی و باانگیزه از خود ارائه میدهند. خوب است کارگردان محترم در چنین مجموعهای از مشاوران و دستیارانی با تجربه بهره گیرد تا بازی هنرمندان باتجربه و نوجوانان با استعداد در کنار یکدیگر، هارمونی و انسجام بیشتری داشته باشد.
۳-داستان مجموعه با نویسندگی نیوشا صدر، نویسنده و مترجم جوان، اگرچه روان، فارغ از برخی کلیشههای مذهبی در داستاننویسی قرآنی و آمیخته با عناصر خیالانگیز که مورد علاقه کودکان است، نگاشته شده اما از آفاتی همچون کندی جریان داستان(به خصوص در قسمتهای ابتدایی) و نارساییهایی در شخصیتپردازی که جلوتر به آن اشاره خواهد شد، در امان نمانده است. برگزاری میزگردی تخصصی با حضور کارشناسان دینی کودک و نوجوان و کارشناسان فن نویسندگی در شبکه قرآن و معارف سیما- در کنار تحلیل پرسشنامههایی که پیشتر به لزوم اخذ آن از مخاطبان اشاره شد- میتواند اقدامی مفید برای تولیدات بعدی باشد و سنجههایی برای ارزیابی دقیقتر داستان این اثر به دست دهد.
۴- فیلمبرداری خوب این مجموعه و استفاده همزمان از لوکیشنهای ساختمانی و طبیعت مانند کوه، دشت و جنگل(البته به طور شبیهسازیشده) از ویژگیهای مثبت مجموعه «یکی بود، یکی نبود» محسوب میشود که برخلاف بسیاری از تولیدات تلویزیونی که در محیط آپارتمانی و ساختمانی محدود میشوند، از دو فضای محیطی برای روایت داستان خود بهره برده است و چه بسا اگر محدودیتهای کرونا نبود و محتوای داستان اجازه میداد، استفاده بیشتر از فضای طبیعت که آیات مصور الهی محسوب میشود، میتوانست تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب کودک و نوجوان باشد.
۵-شخصیتپردازی عروسکی کماکان نقطه ضعف تولیدات شبکه قرآن و معارف سیماست، چهار شخصیت عروسکی مثبت در مجموعه «یکی بود، یکی نبود» یعنی: قصهچی(عروسک دختر)، قصهباف، قصهدوز و قصهساز، فاقد هویتسازی و شخصیتپردازی مؤثر و به یادماندنی در ذهن کودک و نوجوان است. در حالی که شخصیتپردازی قصهخور، نقش منفی داستان نسبتاً خوب از آب درآمده است هیچکدام از چهارشخصیت عروسکی که اتفاقاً نقش مثبت را در مجموعه ایفا میکنند، طراحی صوتی و تصویری شاخص ندارند. چهره آبی و کبود قصهباف، قصهدوز و قصهساز، بیحالی، بیرمقی و رنگپریدگی را به ذهن متبادر میکند و صداپردازی نهچندان حرفهای آنان هویتی به عروسک نمیدهد.
خوب است دستاندرکاران شخصیتپردازی عروسک در این مجموعه(به ویژه نویسنده و کارگردان محترم) از خود بپرسند: در دنیای امروز که انواع و اقسام شخصیتهای انیمیشنی در فیلمها و بازیهای رایانهای ذهن کودکان و نوجوانان را به خود مشغول کرده است، آیا این عروسکها میتوانند جایی در ذهن مخاطب خود باز کنند؟ آیا مخاطبان کودک و نوجوان این مجموعه ممکن است با شخصیتهای عروسکی این مجموعه چنان ارتباط بگیرند که به واسطه آنان به ارزشهای اخلاقی و قرآنی علاقهمند شوند؟ پیگیری هر روزه این مجموعه، پاسخی منفی به این سؤالات میدهد، اما با این حال باید منتظر ماند تا شبکه قرآن و معارف سیما نظرسنجی معتبری از میزان رضایت و ارتباطگیری مردم با شخصیتهای عروسکی داستان ارائه دهد و آنگاه قضاوت جامعتری با حضور کارشناسان ترتیب داد.
شخصیت عروسکی قصهخور، نقش منفی مجموعه یکی بود، یکی نبود
به نظر می رسد این شخصیتپردازی تا حدی متأثر از نگرش نیوشا صدر، نویسنده داستان به طراحی عروسک باشد، وی پیشتر در گفتوگویی اظهار کرده است: «عروسکهایی که در نگاه نخست و بدون شناخت شخصیتشان زیبا(و نه با نمک یا گیرا) به چشم میآیند، اغلب دست و پای نویسنده و کارگردان را میبندند. پرداخت شخصیت آنها بسیار سخت و حتی ناممکن میشود و جز معدودی ویژگی اخلاقی ثابت، نسبت دادن چیز دیگری به آنها دشوار است… چهره و ظاهر عروسک، درست مانند بازیگران یک نقش، متناسب با آن شخصیتی ساخته میشود که برای آنها نوشته یا طراحی شده است و از آن جا که بودجه مجموعههای عروسکی در کشور، بسیار (تا حدی غیر قابل باور) اندک است، گاهی اوقات عروسکساز ناچار است از اساس چهرهای را بیهویت در نظر بگیرد تا شخصیتهای مختلف بر او بنشیند، یا اصلا ممکن است سیاست کار این چنین اقتضا کند که یک عروسک، نقشهای متفاوتی را ایفا کند و در این صورت، طراحی چهرهای بیهویت که در هر نقش به کمک صدا و عوامل محیطی تیپ یا شخصیت تازهای پیدا میکند، معقولترین کار است»(خبرآنلاین، ۱۳۹۹، ۲۴ مهر)
با این حساب به نظر میرسد، طراحی بیهویت عروسکهای مجموعه «یکی بود، یکی نبود» با استراتژی و متأثر از ذهنیت نویسنده محترم بوده و تلاش بر این بوده است تا هویت عروسک در خلال داستان در ذهن مخاطب شکل گیرد، اما ظاهر قضیه نشان میدهد که نه تنها این هویت در طول مجموعه شکل نگرفت. پریسا شاد قزوینی، متخصص هنرهای تجسمی و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) چندی پیش با انتقاد از عروسکهای شبکه قرآن و معارف سیما اظهار کرد: «وقتی عروسکی نتواند در یک رسانه با مخاطب خویش، شبیهسازی ذهنی کند، معلوم است که کودک ما با محتوای نمایش ارتباط نمیگیرد، از آن فاصله میگیرد و خلأ خود را با نمایشهای قویتر و پر از رمز و راز فرهنگهای دیگر پر میکند، چنین عروسکی نه تنها اثر مثبت بر مخاطب نمیگذارد که چه بسا اثرات مخرب آن به مراتب بیشتر باشد. حالا ممکن است یک آقای مسئول در این شبکه ادعا کند که ما از عروسکسازان و تصویرسازان حمایت کردیم، اما این حمایت چه ارزشی در جامعه ایجاد کرده است.»(ایکنا، ۱۳۹۹، ۲۲ مهر)
نگاهی به تولیدات عروسکی موفق همچون مجموعه خونه مادربزرگه(۱۳۶۶) با عروسکهایی مخمل، نوکسیاه و نوکطلا و …، مجموعه و فیلم سینمایی کلاهقرمزی با عروسکهایی همچون کلاهقرمزی و پسرخاله(۱۳۷۳)، قصههای تابهتا با عروسک زیزیگولو(۱۳۷۳) و برنامه رنگینکمان با عروسکهای چیه، چرا و پنگول(۱۳۸۱) نشانگر آن است که شخصیتپردازی قوی عروسکی میتواند تا سالها در ذهن کودکان و نوجوانان باقی بماند و حتی خاطره آن به نسل بعد منتقل شود.
انتهای پیام