«عبدالجواد فلاطوری» فارغالتحصیلی از دانشگاه تهران و دانشآموخته حوزههای علمیه اصفهان، مشهد و تهران است که به آلمان رفته و تحصیلات عالی خود را تا سطخ دکترا در آنجا دنبال میکند و بعد منشأ اثرگذاری بر دین و دانش را تعقیب مینماید. او به کلیدیترین ابزار اثرگذاری در جامعه جهانی یعنی آموزش زبان، آن هم آموزش زبان فارسی میپردازد و در لابه لای تدریس فلسفه اسلامی به این نکته پی میبرد که انگارههای ناصوابی در اندیشههای دانشآموزان اروپایی نسبت به آموزههای اسلامی وجود دارد. از این رو بر آن میشود تا با تغییراتی در کتابهای درسی مدارس آلمان روشنگر زاویههای نوین و منطقیتری از دانش اعتقادی مسلمانان به اروپاییان عرضه کند. کارکرد چنین تغییری به لحاظ ماهیت اثرگذاری زبان در اندیشهورزی منطقی انسان در فعالیتهای او انعکاس میبابد و اثرگذاری مناسبی را در جامعه اروپایی بویژه آلمان، رایج میگرداند.
تأسیس کتابخانه شیعه شناسی
ذهن جستوجوگر فلاطوریِ فیلسوف بر این باور استوار میشود تا با همکاری و حمایت ایرانشناسانی همچون اروین گرف و ولفگانگ واگنر کتابخانه شیعهشناسی را در در دانشگاه کلن تاسیس کند. وی برای تاسیس این کتابخانه، در سفری به ایران، بالغ بر۴۰۰۰ جلد کتاب از شهرهای مشهد، اصفهان و تهران گرد آورده و به آلمان منتقل میکند تا برای مطالعات شیعهشناسی، مزرعه اندیشهورزی نوین آدمیان عالمیان را مهیا گرداند. چراکه تاسیس کتابخانه در هر جامعه به معنای تاسیس نهاد اندیشهورزی برای خادمان اندیشه، کلام، گفتار و نوشتار است. او با تاسیس این کتابخانه در کنار کتابخانه عظیم هایندبرگ یا موسسه دینشناسی مونیخ یا انجمن تاریخنگاری آکسفورد مرکزی را دایر میکند که به لحاظ علمی بهطور دقیق به معرفت منابع شیعهشناسی پرداخته و همین کار یک زاویه مقایسهای مناسبی را برای دستیابی به اطلاعاتی نوین درباره اندیشة پرابلماتیک شیعهشناسی مهیا میکند
اندیشهورزیهای فلاطوری
در این راستا، او دو فعالیت دیگر را نیز رقم میزند که یکی به بار مینشیند و دیگری به صورت ناتمام در دل تاریخ ضبط میشود. اولین اندیشهورزی فلاطوری تاسیس آکادمی علوم اسلامی در سال 1978م/1355ش است که به مرکزی برای مطالعات اسلامشناسی تبدیل میشود و خیلی زود از رونق علمی لازم برخوردار میشود و در انباشتپذیری (Cumulation) دانش دینی نیز محفلی که در آن کرسیهای مناظرات گوناگونی بین اندیشهوران مسلمان با مسیحی و یهودی دایر میشود؛ این فعالیت اقدامی بود که به باروری بین رشتهای دانش و در اینجا دانش دینی، ختم شد.
تأسیس دانشکده معارف اسلامی
اما او یک حرکت معرفتشناسانه دقیقتری را نیز تعقیب میکند و آن تاسیس دانشکده معارف اسلامی است. تاسیس دانشکدهای که دارای کارکرد معرفتی دقیقی است و این کارکرد معرفتی متوجه تمرکز مستقیم روی یک حوزه دانشی خاص. زیرا وقتی دانشکده معارف راه میافتاد، صحنه یادگیری، تربیت شاگردان و توسعه بخشیدن به شاخههای علمی بود. از این رو باید گفت «فلاطوری» با تأسیس این دانشکده در فکر تحقق بخشیدن و نهادینهکردن آموزش کلاسیک و دانش دینی در عرصه اجتماع اروپایی بوده است اما متاسفانه در این مسیر موفقیت لازم را به دست نمیآورد. بدینترتیب مسیر تحققبخشی تاسیس دانشکده معارف اسلامی برای اسلامباوری از چرخه تولید انباشتپذیرانه بیرون میآید. هر چند بعدها وضعیت مطالعات نوگرایانه دینی در بسیاری از دانشگاههای آلمان مثل کلن مخاطبان خاص را جلب میکند ولی تأسیس این دانشکده با موفقیت به وقوع نمیپیوندد.
در پایان باید گفت «فلاطوری» با توجه به این فعالیتها از جمله مفاخر سرافراز ایران ـ اسلامی است و جا دارد یاد او در عرصه تاریخ علم به نیکی یاد شود و الگو و اسوه نسل جوان قرار بگیرد.