فرهنگ و ادبگزارش تصویری
جشن نوروز ایرانی در روایتهای شاهنامه فردوسی
پژوهش و نوشته یی از: یاسر موحدفرد
په گزارش پایگاه خبری شاهنامه
️ جشن نوروز ایرانی در روایتهای شاهنامه فردوسی
️ پژوهش و نوشتهای از:
مهندس یاسر موحدفرد
🔷 دبیرکل بنیاد فردوسی،
🔹 مدیرعامل موسسه فردوسی توسی
و مدیرمسوول پایگاه خبری شاهنامه
پدید آمدن جشن نوروز ایرانی از سوی جمشید پیشدادی
🟢 جمشید شاه با فر کیانی فرمان داد تا تختی شکوهمند با گوهرهای فراوان بسازند و نمایندگان کشورهای گوناگون جهان را به سوی خویش فراخواند، همگان با دیدن تخت و بخت جمشید، شگفت زده شدند؛
بزرگان جهان با پیشکشهایی در برابر جمشید گوهر افشاندند و این روز را که آغازین روز از آغازین ماه سال بود را جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند؛
بدین روی جشن نوروز در سرِ سالِ نویِ خورشیدی که روز هرمز پیروز، روز نخست فروردین ماه است، همه ساله گرامی داشته شد؛
در آغاز هر سال آسایش تن از رنج و آرامش دل از کین، آرزوی مردمان شد و بزرگان با شادی جای جای جهان را آراسته کردند و با نوشیدنیهای گوارا و با خنیاگری و رامشگری و هنر موسیقی همگان را به این جشن فراخواندند.
جشن نوروز فرخنده از همان روزگاران و از همان خسروان برایمان به یادگار ماند.
بدین گونه جمشید سیصد سال پادشاهی کرد؛
هرگز در آن سالها کسی در همه جای جهان مرگ و نیستی ندید و از رنج نشانی و از بدی آگاهی نبود و دیوان نیز کمر بسته در خدمت مردمان بودند.
جِهان انجمن شد بر آن تختِ اوی
شگفتی فرومانده از بختِ اوی
به جمشید بر، گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سالِ نو، هرمزِ فروَدین
بیاسوده از رنجِ تن، دل زِ کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی راند کار
ندیدند مرگ اندر آن روزگار
ز رنج و ز بَدشان نَبُد آگهی
میان بسته دیوان بسانِ رَهی
یادکرد حکیم فردوسی توسی از نوروز ایرانی
فردوسی بزرگ و سفارش به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم ملی ایران در شاهنامه یاد شده است:
بیارید این آتش زردشت
بگیرد همان زند و اوستا به مشت
نگه دارد این فال، جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد، جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی
بماند کین دین گشتاسبی
یکی از جشنهایی که در شاهنامه فردوسی از آن نام برده شده، آیین نوروز است.
جشن نوروز از مهمترین آیینهایی است که از سالیانی دور در میان ایرانیان و پارسیان فلات ایران رایج بوده و به یادگار مانده است.
امروزه همه قومهای پارسی و آریایی، نوروز را بر همه جشنها برتری میدهند. گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است: ایران، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، کردستان، سوریه، ترکیه و عراق و هماینان در جای جای قارههای گوناگون آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا و اقیانوسیه شادی و سرور در این زمان، چندان دور از ذهن نیست.
باور نوروز در شاهنامه فردوسی
🔵 باور نوروز در شاهنامه فردوسی به آشکاری دیده میشود؛
هنگامیکه گیو، بیژن را نمییابد به چاره جویی نزد کیخسرو رفته و از او میخواهد که او را دریافتن گمشدهاش یاری نماید.
کیخسرو بدین گونه پاسخ میدهد که:
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفروزد اندر جهان هوردین
بدانگه که بر گل نشاندت باد
چو بر سر همی گل فشاندت باد
بگویم ترا هر کجا بیژن است
بهجام اندرون این مرا روشن است
🟦 تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمیتواند به جام جم نگاه بیاندازد و اسرار هستی را ببیند؛
چرا که تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان را فرا گرفته، زندگی بار دیگر آغاز میگردد البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه) برگردد که نخستین جفت انسانی اند.
پس انسان نیز تولدی دوباره مییابد و از همه بدیها جدا گشته، مانند موجودی تازه به دنیا آمده، بدون گناه میگردد.
کیخسرو نیز تنها در نوروز است که میتواند جام جم را در دست گرفته و راز ۷ کشور را دریابد.
یکی جام برکف نهاده نبید
بدو اندرون هفت کشور بدید
زمان و نشان سپهر بلند
همه کرده پیدا چه و چون و چند
🟩 فردوسی بزرگ، آغاز شهریاری کیومرث (نخستین پادشاه ایران و جهان) و بر تخت نشستن وی را در اول برج حمل میداند.
چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
🟨 در آغاز پادشاهی جمشید، هنگام برپایی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است.
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن دل ز کین
🟧 پس از انجام کارهای بسیار بزرگ و دستاوردهای ارزنده، جمشید پادشاه پیشدادی تختی ساخت که هر گاه اراده میکرد، دیوان آن را برداشته و به آسمان میبردند و در روز یکم ماه روز هرمزد از فروردینماه بر این تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نو خواندند.
جشن نوروز و جشن سده در شاهنامه فردوسی
️ در بخش تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی از آتشکده برده میشود، مکانی نیز به نوروز اختصاص دارد و ایوان نوروز و کاخ سده را برپا میکند؛
در زمان پادشاهی اردشیر:
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
🔸 در زمان پادشاهی بهرام گور:
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
🔹 در زمان پادشاهی شیرویه:
ببخشید چندی به آتشکده
چه بر جای نوروز و جشن سده
حکیم فردوسی توسی تاریخنگار نوروز باستانی
فردوسی توسی یکی از پاسداران بزرگ زبانها و آیینها و رسمهای کهن ایران بزرگ است. نوروز از دیگاه فردوسی بیشتر از هر رسم و آیین دیگر ارج و ارزش ویژه دارد. وابستگی اندیشهای فردوسی به میراث فرهنگی کهن کشور تا بدان پایه است که برخلاف ارزشها و سنتهای دست و پا گیر زمانهاش میایستد و از رسم و آیین نیاکان خود میگوید و بر آن میبالد:
بیارید این آتش زردهشت بگیرید همان زند و اوستا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد، جان و چهر
کند تازه آیین لهراسپی بماند کهای دین گشتاسپی
مهان را به مه دارد و که به که
بود دین فروزنده و روزبه
به باور فردوسی بزرگ نوروز، استمرار یک آیین دیرینه در نزد ایرانیان است.
فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز میگوید:
وقتی بزرگان کشور به پیشواز از جمشید گرد آمدند؛ همه آن روز را روز نو یا نوروز خواند و مردم آن روز را جشن گرفت:
جشن نوروز از مهمترين آیینهایی است كه در شاهنامه نیز رخنمایی کرده است.
شاهنامه با رویکرد به آن داستان نوروز را پی میگیرد. چنان که میدانیم فردوسی، آغاز شهرياری كيومرث و بر تخت نشستن وی را نیز در نخستین روز فروردین ماه میداند اما از بزرگداشت نوروز در آن روز، سخنی نمیآرد.
فردوسی اما نوروز را تنها و تنها وِیژه جمشید میداند که چهارمین شاه پیشدادی است. در داستان جمشید است که آیین نو روز پا میگیرد؛
یعنی از دید فردوسی که خود متکی بر روایتهای کهن است در زمان پادشاهي جمشيد، نوروز در روز هرمزد از ماه فروردين به یک آیین گزیده مردم و پیشوا چهره میآراید؛
در تنها اثر کهن مزدیسنایی پیش از اسلام در کتاب بُندهِشن و کتاب خرده اوستا، کتاب خواتای نامگ (خدای نامه) فردوسی خراسانی با امانت داری کامل نوروز را با نگرش با سرچشمههای نخستین آن به نظم در آورد و آن را پاس داشت.
بنابراین از استاد توس باید با قدر دانی یاد کرد که داستانهای اسطورهای تاریخ سرزمین ما را زنده ساخت و از درونمایۀ زندگی ملتهای این بخش تمدنی یادگاری چنین ارجمند به وجود آورد.
استاد توس در رابطه با نوروز اساطیری و بیان منشای تاریخی شاهنامه فردوسی میسراید:
چنیــن گفــــت گوینــــده پهلــوی
شگفت آیدت کایــن سخـــن بشنوی
چو طبعی نداری چـــو آب روان
مبـــر دســت زی نامـــه خســروان
بخوانـــد آن بت مهـــربان داستان
ز دفتـــــر نـــوشـــته گـه بـاستــان
یکــــی مــرد بُد نامش آزادســرو
کـه با احمــد سهـــل بودی به مــرو
دلـــی پیــر و بخت جـوان داشتی
کجـــا نــامــۀ خســــروان داشتـــی
مـــرا گفـت نیک آمد این رای تو
بــه نیـــکی گرایـــد مگــر پای تــو
نوشتــه مـــن ایــــن نــامۀ پهلــوی
بــه پیــش تــو آرم مگــــر بغـنـوی
یکــــی نـــامه دیدم پــراز داستان
سخــنهای آن پــرمنش، راستـان
فسانه کهـــــن بود و منثــور بود
صنـــایع ز پیـــوند او دور بــود
ستـاینده شهـریــاران بُــدی
به مدح افسر نـامـــداران بُـدی
من ایـن نامه فرخ گرفتــم به فال
همــی رنـــج بــردم به بسیــارسال
چـون این نامه افتاد در دست من
بـه مـاهی گراینده شد شست من
چــــو این نامه آورد نزدیک من
برافروخت این جان تاریک مـن
☘️ سپس شاهنامه درباره آیین جشن نوروزی چنانکه داستان آن گذشت اشاره میکند.
این جشن در دوره پادشاهی اشکانیان که قومی آریایی و از تیره سکاییان بودهاند، نیز برگزار میشد.
هر چند در دوره اشکانیان و ساسانیان برگزاری جشن نوروزی با نیایشها و رهنمایی دینمداران زردشتی در دربار شاهان و میان مردم جشن و شادمانی را با خود همراه داشت اما آیین نوروزی غیرمذهبی بود.
این جشن به گونه یک رسم ملی در سراسر آریازمین رواج خود را داشت و در دوران اسلامی در این مرز و بوم نیز خوشبختانه از میان نرفت و تا امروز نیز با وجود پرخاشگران کوچک اندیش مذهبی، این جشن باشکوه ملی از سوی خانواده ها و تیره های گوناگون ملی در هر گوشه و کنار کشور و کشور های همپیوند، ادامه دارد.
️ نوروز پژوهی حکیم فردوسی توسی
پس از تاریخ نگاری حکیم توس در زمینه پیدایش نوروز ایرانی از سوی جمشید پیشدادی، حکیم فردوسی توسی آنجا که از آفرینش خورشید سخن میگوید، دریغاش میآید از نوروز یاد نکند:
ز یاقوت سرخ است چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
روان اندر او گوهر دلفروز
کز او روشنایی گرفت است روز
ز خاور برآید سوی باختر
نباشد از این یک روش راستتر
ایا آنکه تو آفتابی همی
چه بودت که بر من نتابی همی
حکیم فردوسی توسی، روز و صبحگاه را نوروز فرض کرده است؛
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
🔶 چنانکه در داستان رستم و اسفندیار، جمله دعایاش نیز همین است:
همه دشمنان از تو پر بیم باد
دل بدسگالان به دو نیم باد
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
چو بشنید گفتارش اسفندیار
فرود آمد از بارهٔ نامدار
️ در داستان بیژن و منیژه، کیخسرو از گیو میخواهد به جستوجوی بیژن بپردازد و اگر از بیژن آگاهی نیافتند، بردباری کرده تا ماه فروردین آید تا با جام گیتی نما او را بیابند:
به گیو آنگهی گفت بازآر هوش
بجویش بهر جای و هر سو بکوش
من اکنون ز هر سو فراوان سپاه
فرستم بجویم بهر جا نگاه
ز بیژن مگر آگهی یاب ما
بدین کار هشیار بشتاب ما
وگر دیر یابیم زو آگهی
تو جای خرد را مگردان تهی
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفروزد اندر جهان هور دین
بدانگه که بر گل نشاندت باد
چو بر سر همی گل فشاندت باد
زمین چادر سبز در پوشدا
هوا بر گلان زار بخروشدا
به هر سو شود پاک فرمان ما
پرستش که فرمود یزدان ما
بخواهم من آن جام گیتی نمای
شوم پیش یزدان بباشم بپای
کجا هفت کشور بدو اندرا
ببینم بر و بوم هر کشورا
🔺 و چون کنکاش آنان بینتیجه ماند، جام گیتی نما را خواست:
همه شهر ارمان و تورانیان
سپردند و نامد ز بیژن نشان
چو نوروز فرخ فراز آمدش
بدان جام روشن نیاز آمدش
همچنین از زبان دارا به اسکندر میخوانیم که دور نیست از حاصل همپیوندی او با روشنک، فرزندی به دنیا آید که آیین زرتشت را میآراید و و جشنهای سده و نوروز را پاس میدارد:
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و اوستا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسپی
بماند کهای دین گشتاسپی
مهان را به مه دارد و که به که
بود دین فروزنده و روزبه
هنگامی که ایزد، اردشیر را نبیرهای میدهد، او شادمانه بخشش و دهشهای فروان میکند. حکیم توس از ایوانی در سرای پادشاه یاد میکند که نامش نوروز بوده و برای پاسداشت این لطف ایزدی، اردشیر، آتشکده و ایوان نوروز و کاخ سده را میآراید:
بیاراست زرین یکی زیرگاه
یکی طوق فرمود و زرین کلاه
سر خرد کودک بیاراستند
بس از گنج در و گهر خواستند
همی ریخت تا شد سرش ناپدید
تنش را نیا زان میان برکشید
بسی زر و گوهر به درویش داد
خردمند را خواسته بیش داد
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
یکی بزمگه ساخت با مهتران
نشستند هرجای رامشگران
هر چند بهرام گور به فرمان پدر (یزدگرد) نمیتوانست او را ببیند اما در اوان جشن نوروز و جشن سده که وضع ویژه داشته او توانست به پیشگاه پدر رود.
به ایوان همی بود خسته جگر
ندید اندر آن سال روی پدر
مگر روز نوروز و جشن سده
که او پیش رفتی میان رده
و نیز هردگاه سخن از وصف اسب آزموده است، هماو اسبی را میگزیند که در نوروز با باد یار باشد:
بدو گفت بهرام کای نیکنام
به نیکیات بادا همه ساله کام
من اسپ آن گزینم که اندر نشیب
بتازم نه بینم عنان از رکیب
چو با تگ چنان پایدارش کنم
به نوروز با باد یارش کنم
وگر آزموده نباشد ستور
نشاید به تندی برو کرد زور
🟣 در داستان بهرام گور آنجا که خراج مردم بخشیده میشود و آرامش و آسودگی و شادمانی همه ایران زمین را فرا میگیرد و ایرانیان برای نیایش به آتشکده و برای سپاسگزاری به بارگاه شاه میروند، دیگربار به همین ایوان، اشاره میشود:
ببخشید و دیوان بر آتش نهاد
همه شهر ایران بدو گشت شاد
چو آگاه شد زان سخن هرکسی
همی آفرین خواند هرکس بسی
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز و جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
🔴 همچنین آنگاه که بهرام گور بر خاقان پیروز میشود، پیش از رهسپاری به آذرآبادگان به ساختن (شاید بازسازی) آتشکده جای نوروز و جشن سده میپردازد:
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
بیامد سوی آذرآبادگان
خود و نامداران و آزادگان
پرستندگان پیش آذر شدند
همه موبدان دست بر سر شدند
♦️ در دوران پادشاهی قباد، نیز وی پس از پیروزی مندیا و فارقین برای مردمش آتشکده بزرگی برای نوروز و جشن سده بنا می کند و به شکست خوردگان آیین زرتشت میآموزد:
همیکرد زآن بوم و بر خارستان
از او خواست زنهار دو شارستان
یکی مندیا و دگر فارقین
بیاموختشان زند و بنهاد دین
نهاد اندر آن مرز آتشکده
بزرگی به نوروز و جشن سده
🛑 و دیرتر هرمز با آگاهی از پیروزی بهرام چوبینه بر خاقان، هدایای خود را سه یک برای نوروز و جشن سده وقف همان آتشکده میکند:
بیاورد زان پس صد و سی هزار
ز گنجی که بود از پدر یادگار
سه یک زان نخستین بدرویش داد
پرستندگان را درم بیش داد
سه یک دیگر از بهر آتشکده
همان بهر نوروز و جشن سده
فرستاد تا هیربد را دهند
که در پیش آتشکده برنهند
🟩 خسرو پرویز نیز پس از آنکه ایوان مداین را ساخت، آن جایگاهی میشود که به مردم در نوروز بار میدهد:
چو شد هفت سال آمد ایوان بجای
پسندیدهٔ خسرو پاک رای
مر او را بسی آب داد و زمین
درم داد و دینار و کرد آفرین
همیکرد هر کس به ایوان نگاه
به نوروز رفتی بدان جایگاه
کس اندر جهان زخم چونین ندید
نه از کاردانان پیشین شنید
یکی حلقه زرین بدی ریخته
از آن چرخ کار اندر آویخته
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
به هر مهرهای در نشانده گهر
چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج
بیاویختندی ز زنجیر تاج
به نوروز چون برنشستی به تخت
به نزدیک او موبد نیک بخت
برای آنکه بهرهای از نوروز نصیب مردم درویش شود به آنان درم میبخشید:
هر آن کس که درویش بودی به شهر
که او را نبودی ز نوروز بهر
به درگاه ایوانش بنشاندند
درم های گنجی بر افشاندند
او در نامهای به مرزبانان توس بر ارزشمندی دو جشن نوروز و مهرگان تاکید می کند:
دگر پیکرش افسر و چهر ما
زمین بارور گشته از مهر ما
به نوروز و مهر آن هم آراسته
دو جشن بزرگ است و با خواسته