سینما و تئاتر

نگاهی به نمایش هملر بیژنی به کارگردانی آژمان بیژنی نسب

نگاهی به نمایش هملر بیژنی به کارگردانی آژمان بیژنی نسب

به نقل از ایران تئاتر

یادداشت: سید علی تدین صدوقی

نمایش هملر بیژنی همان نمایش هملت است. هملتی که حالا در قالب سننن آیین رسوم و روابط اجتماعی جامعه عشایر روی می‌دهد.

پیش از پرداخت به نمایش از این فرصت استفاده می کنم و به معضلی در در درام نویسی تئاتر کشور اشاره می‌کنم. جریان ناقصی که که هنرمندان را وا می‌دارد به طرف متون کلاسیک و بارها کار شده بروند. می‌دانیم که نمایشنامه‌های کلاسیک به ویژه آثار شکسپیر، لورکا، تراژدی‌های یونان، ایپسن، استریندبرگ و… به شکل‌ها و برداشت‌های مختلف که بعضا ضعیف و نامرتبط و من درآورد بوده‌اند در طی این سال‌ها بارها اجرا شده است؛ حال چه توسط حرفه‌ای‌ها و چه توسط دانشجویان و تازه کارها و…
در همین جشنواره چهلم فجر ببینید که چند نمایش خارجی به صورت مستقیم یعنی خود نمایش مانند سوینی تاد یا به صورت غیرمستقیم مانند بروخا، هملربیژنی و… حضور دارند. پس خروجی خیل فارغ التحصیلان مراکز آموزش عالی و آموزشگاه‌های دولتی و نیمه خصوصی و خصوصی در حوزه ادب نمایشی و….چیست؟ یعنی هنوز از پس این همه سال  نتوانسته‌ایم چند درام‌نویسی که بتوان روی آنها حساب کرده به جامعه تئاتری کشور تحویل بدهیم؟
آیا می‌توان گفت خروج این مراکز با توجه به این همه سال خروجی مطلوب و قابل قبولی نبوده است؟ از این‌ها که بگذریم به هنرمندانی می‌رسیم که درغالب نویسنده ویا کارگردان نمایشنامه‌های معروف دنیا از نویسندگان شهیر را برداشته و با کمی تغییر و بالا و پایین کردن به نام خود به عنوان نویسنده ثبت می‌نمایند.
یعنی همان نمایش مثلا خانه برنادا آلبا را با کمی تغییر و اضافه نمودن یکی دو شخصیت که در نمایش هم جا نیافتاده به نام خود می‌زنند یا هملت را برداشته به فضای عشایری برده نام‌اش را هملر کرده و باز به نام خود می‌زنند و…
این معضلی است که متاسفانه وامدار سال‌ها کم توجهی به تولید متن ایرانی در تئاتر کشور است. مسیری که بارها در اصلاح آن کوشش شده ولی به دلیل قطع سلسله تلاش‌ها کم نتیجه مانده است. مسیری که نتایج آن برای کشور شعر و ادب بسیار مذموم و زننده و توهین‌آمیز و شرم‌آور است.
از طرفی بدون آن‌که خدای ناکرده شائبه‌ای برای کسی ایجاد شود نشان از عدم خروجی‌های مناسب توسط مراکز آموزش تئاتر و استادهایی است که در آن‌جا به تدریس پرداخته و خیل دانش‌آموختگان را بیرون می‌دهند. هم‌چنان که در دانشگاه‌های ایران نسبت به متن‌های ادبی و تاریخی ایرانی بی‌توجهی پایداری وجود دارد و دانشجویان در ساختار آموزشی اصولا گذرشان به متون ادبی نمی‌افتد و ذهن‌شان دائم با متون هزار بار خوانده خارجی پر می‌شود.
بدون شک صرفا با تغییر فضا یا نام یک نمایشنامه و یا بالا و پایین کردن شخصیت‌های‌اش چیز چندانی تغییر نمی‌کند. هم‌چنین که قصه خانه برناردا آلبا از آن لورکا است شخصیت‌پردازی‌ها شروع پایان و همه چیز را لورکا ساخته و پرداخته کرده است. بماند که  سوال اصلی این است که اصولا اجرای هزارباره این آثار چه هدفی را دنبال می‌کند؟
همین گونه است هملت، قصه هملت را اگر ساده کنید این گونه می‌شود:
برادر یک حاکم ، حال این حاکم می‌تواند پادشاه دانمارک یا شاه هلند، روسیه، فرانسه و یا هر کشور دیگری باشد. می‌تواند خان یک روستا یا ده‌پارچه آبادی باشد، می‌تواند رییس یک قبیله باشد، می‌تواند پادشاه یک کشور عربی باشد و حتی می‌تواند رییس باند مافیایی باشد اما در اصل قصه و ماجرا چندان تغییری ایجاد نمی‌شود؛ هملت هملت است و ماجرای هملت متعلق به ذهن خلاق شکسپیر؛
خب برادر یک حاکم یا خان یا پادشاه طمع قدرت دارد با همسر برادرش دست به یکی کرده برادر را که حاکم است مسموم می‌کند. سپس برای‌اش مراسم عزاداری برپا کرده با همسر برادرش ازدواج نموده وخود را حاکم یا خان یا پادشاه یا رییس جدید اعلام می‌کند. پسر آن حاکم یا خان یا پادشاه از سفر باز گذشته و در صدد انتقام پدر برمی‌آید.
این خلاصه شده داستان هملت است. حال نمی‌توانیم با تغییرها و بالا و پایین کردن و تعویض فضا و زمان و کشور و اسم‌ها و… آن را به نام خود بزنیم.
همه این ماجرا ساختار، فضا، قصه، شخصیت‌پردازی‌ها، روند وقایع وورویدادها، تم و موضوع، ساختار دراماتیک، تعلیق و… به شکسپیر مرحوم تعلق دارد.
نمی‌توانیم نام خود را به عنوان نویسنده جایگزن کنیم، صرف اینکه مثلا تغییرهایی را در نمایشنامه انجام داده‌ایم؛
می‌توانیم و باید بنویسیم اقتباس، برداشت، نگاه، نیم‌نگاه، اقتباس آزاد و… از نمایشنامه هملت نوشته ویلیام شکسپیر.
در این نمایش اما اسم اثر یعنی  هملر بیژنی حاکی از آن است که داستان به روایت و نگاه بیژنی کارگردان نمایشنامه است.
باید  گفت این اقتباس شاید یکی از برداشت‌هایی باشد که بدون ادعا و بدون ادای روشنفکر بازی متن هملت شکسپیر را به فضا و مکان عشایری برده و با استفاده از سنن و آیین و مراسم آیینی و روابط افراد در یک جامعه عشایری و… قصه را در بستری این‌چنینی روایت می‌کند. از سویی نویسنده و کارگردان توانسته‌اند متن طولانی شکسپیر را در یک زمان یک ساعته خلاصه کرده و بدون آن‌که از اصل ماجرا ومفهوم آن چیزی کاسته شود ویا ناقص شود، نسبتا حق مطلب را ادا کنند.
استفاده از لباس‌های سنتی و گویش و لهجه عشایری و انتخاب زمان واقعه که حضور و حمله انگلیسی‌ها به ایران و مرزنشیان عشایر است، بسیار هوشمندانه اتفاق افتاده و سویه‌ها و نگرش تاریخی در وقایع ناخوشایند تاریخ معاصر را نیز به کار افزوده است.
بازی‌ها روان صورت پذیرفته هر چند که مشکل بیان وجود داشت ریتم نمایش مطلوب بود و طنز جاری در اجرا به خوبی اتفاق افتاده بود. ترکیب و چیدمان بازیگران نیز به درستی صورت گرفته ووطیفی از بازیگران با توانایی‌ها و فیزیک مختلف در کار، رنگ آمیزی دراماتیکی ایجاد کرده بود.
هم‌چنین طراحی لباس و استفاده از لباس‌های سنتی با رنگ‌های متنوع همراه با طراحی صحنه ساده اما کاربردی و استفاده از موسیقی و آیین فولکلور و محلی ساختار اجرایی دراماتیکی را به کار داده بود.
شاید بتوان گفت نمایش هملر از شهرستان فسا با امکان‌های محدودی که در شهرستان‌ها وجود دارد کاری در خور و شایسته بود که می‌بایست مورد حمایت قرار گیرد.

نمایش بیشتر

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 + یک =

دکمه بازگشت به بالا
سوالی برایتان پیش آماده؟ از ما بپرسید...
×
گفتگو را شروع کنید
سلام! برای چت در واتساپ بر روی هر کدام از اکانت های پشتیبانان ما که میخواهید کلیک کنید.
Whatsapp chat Whatsapp chat
شروع مکالمه
بستن